icon
نوکر ایده آل گرا... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

نوکر ایده آل گرا...

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۱۳ ب.ظ


ایده آل گرایی مرگ آدم هاییست که در زندگی‌شان هیچ راه دیگری ندارند.

ایده آل گرایان بدون راه جایگزین، حتی اگر بهترین هم باشند مثل من آخرش هیچ کجای دنیا را نمیگیرند.

چون نمی‌داند وقتی ایده آل محقق نشد چه کنند؟

تا آخر عمرشان زانوی غم را پر شالشان دارند تا مدام به پهلو بگیرند‌.

من دوست داشتم امسال هم به ایده آلم برسم

کارم را زود جمع و جور کنم

در گروه با دوستانم ساعت رسیدنشان را چک کنم

مسیر رسیدن تا حسینیه را مداحی گوش کنم.

بعد قدمهایم را تا رسیدن به حسینیه سریع بردارم که مبدا امشب گوشه دنج حسینه را و آن پشتی با زاویه مشرف به مداح را از دست بدهم.

نمازم را سریع بخوانم

بعد دیگر با خیالت راحت خودم را رها کنم در اقیانوس غم حسینی، حتی به حد آب تنی سر مست باشم.

این ایده آل من بود

وقتی فهمیدم ایده آلم محقق نمی شود، سوختم

آتش گرفتم

شب روزم را به دوره کردن مناسک بالا گذراندم و آخرش مدام به خودم گفتم: امسال نشد که بشود.

میدانید؟

ما آدم‌های ایده آل گرا هیچ وقت از احوالات زمانه درس نمی‌گیریم که دنیا، دیگر دنیای ایده آلی نیست که حالا ما در آن خواسته های ایده آل گرایانه خودمان را مثل قبل حفظ کنیم.

دنیا به دوره ی تلاطم خودش رسیده و ما باید بلد شویم به لحظه بهترین تصمیم را بگیریم.

ورای این موضوع

کسی نبود که گوشمان را بگیرد و یک جایی محکم زمینمان بزند و زل بزند تو چشمانمان و بگوید:

مرتیکه ی ایده آل گرای دوهزاری! مگر نوکری کردن در دستگاه امام حسین شرط دارد که حالا با محقق نشدنش قهر کنی و بروی و بگویی امسال محرمم حیف شد!

مرتیکه ی ایده آل گرای دوهزاری! مگر در دستگاه حسین فاطمه منی وجود دارد که بگویی «من دوست داشتم..»

[من دوست داشتم امسال محرم در حسنیه خودم باشم

من دوست داشتم امسال هیات خودم را بگیرم

من نمیتوانم بدون تجمع گریه کنانم بخوانم

من دوست داشتم

من دوست داشتم؟!]

بعد از زمین بلندم کند و بگوید:

ما نوکر حسینیم

ایده آل گرایی چه کوفتیست

نوکر باید در به در دنبال خدمت برود

محرم امسال آن چیزی که میخواستی نشد؟ به درک!

ببین اربابت چه میخواهد

چون آن چیزی که میخواستی نشد باید عزای پسر فاطمه کم رنگ شود؟

گریه کن گوشه خانه اش غمبرک بزند که «ان شا الله محرم سال بعد..»!

بلند شو مرد حسابی

تو نوکری

نوکریت را بکن

گور بابای ایده آل گرایی

گور بابای «من»

مگر بالا تر از حسین فاطمه هم ایده آلی هست؟!




پ ن:

نوکری کنیم

غصه نبود ها را نخوریم...

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۳۱
مسیح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی