icon
اینجا مشهد،مرکز ضمانت انسان :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

 

گاهی وقت ها  بعضی از حرف ها اندازه دهان ما نیست!یعنی قدر و منزلت وجودیمان به اندازه لب گشودن پیرامون آن موضوع نیست.
گاهی بعضی موضوعات برای امثال من که مفلوکند حکم صدره المنتهی را دارندقدم گذاشتن ورای آنها  اندازه هیکل ما نیست.
یا به عبارت بهتر ظرف وجودیمان تاب حمل اقیانوس را ندارد!
اما نکته اینجاست که:
آب دریا را اگر نتوان کشید.....هم به قدر تشنگی باید چشید
بعضی چیزها را شاید نتوانیم بفهمیم ولی میتوانیم با زبان وجودیمان مزه مزه اش کنیم!
نگاشتن درباره ی کسی که اشک آهو را تاب نیاورد کار سختیست قبول کنید!
امام رئوف که ما را چند وقتی است نمی طلبی!

از اینجا به شما میگویم: اینجا مشهد حرم توست آقا!تجمعگاه آهوهای گریزان!
مرکز ضمانت انسانهای گرفتار!

آقا حتما یادت هست روز اول را،آن روز یک آهو بود و ضمانت تو، اما امروز آقا،ملیونها آهو ، ملیونها موجود،ملیونها انسان منتظر تو برای ضمانت هستند!

میگویند کریم برای بخشیدن،نه نگاه به شخص میکند،نه نگاه به اندازه درخواست،نه نگاه به لیاقت ما....فقط میبخشد،آخر او کریم است!و شما ای ثامن،ای ضمانت نامه انسانهای درمانده! کرامتت را شامل حال ما کن!! همین حالا، در همین لحظه!!!و نگاه نکن بر من!

فقط ببخش...!چون تو کریمی!سلام برتو ای شاه ایران.....................!



پ ن ۱: شاید چند وقتی نتونم بروز باشم آخه توی امتحاناتم!
پ ن ۲: اینکه در این روز چرا فقط برای امام رضا نوشتم رو دلیلش رو تو متن گفتم!