icon
سیب زمینیِ نچ نچ کننده... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

سیب زمینیِ نچ نچ کننده...

يكشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۲۰ ق.ظ



بنی صدر در سفری به کرمانشاه می‌رود

و طبق این رسومات معمول در سفرهای استانی، برای او دیدار با خانواده شهدا را هم در نظر میگیرند.

بنی صدر وارد خانه شده و مشغول احوال پرسی می‌شود.

مادر شهید از راه می‌رسد و محکم یقه بنی صدر را میچسبد و تکان میدهد و از دست اقدامات او بر ضد بچه های حزب اللهی و بسیجی شکایت میبرد، بعد با خواهش و وساطت جمع یقه بنی صدر را رها می‌کند.



احمد (متوسلیان) به او سپرده تا سرپرست بیمارستان در کردستان باشد و لحظه ای از مجروحین و مردم غافل نشود.

یک روز احمد وارد بیمارستان میشود و متوجه وضعیت مجروحی می‌شود که با دستان خونی و چرک مشغول غذا خوردن است، گویا کسی در بیمارستان به او نرسیده.

سراغ گماشته خود را میگیرد و میفهمد که در اتاقی خواب است.

به سراغ او میرود، یقه اش را میگیرد و کشان کشان او را برای حساب میبرد.



ماموری در حین انجام ماموریت با شلیک گلوله ای فرد خاطی را از پای درآورده.

فرد خاطی نیز گویا فامیل نزدیک رییس دادگستری شهر درمی‌آید و برای حمایت از فرد کشته شده دستور میدهد تا مامور را دستگیر و به اشد مجازات محاکمه کنند.

پیغام می‌فرستد که دست از کار خلافت بردار ولی گوش مسئول بدهکار نیست.

به بچه ها ماموریت میدهد بروند و آن مسئول را کت بسته بیاورند حتی به زور اسلحه و زندانی کنند و تحت بازجویی قرار دهند.

بچه ها مسئول را با زور اسلحه کت بسته دستگیر میکنند و می آورند.




میدانی 

به اسم متمدن بودن و شهروند خوبی برای جامعه بودن و نه به تندوری

تبدیل شده ایم به سیب زمینی های نچ نچ کننده

تازه اگر بعضی هایمان نچ نچ هم بکنیم

ولی اگر از من میشنوی

انقلاب

با آن یقه گرفتن ها و کشان کشان بردن ها و کت بسته گرفتن ها، انقلاب می ماند

یعنی همان وقتی که مسئولی پایش را کج میگذاشت بی آبرو میشد

تو دهنی می‌خورد 

یقه میشد

و اگر رانت می‌خورد، دیوار های دفترش با گلوله تزئین میشد

این کارها را نکردیم و حالا

در جمهوری اسلامی 

مستضعفین یقه میشوند

تو دهنی می‌خورد 

کت بسته گرفته می‌شوند 

و گاهی به زور اسلحه ساکت میشوند

این کارها نکردیم و حالا

باید امثال این عکس را نگاه کنیم

و تلاش کنیم که بگوییم:

«این کارها چه معنی دارد؟»

مثل بچه های لوسِ نُنُر

که ته تهش در مقابل پس کله ای خوردن 

میگویند:

«خیلی بدی!!»





پ ن:

آه

اگر دست بند تجمل

نمی بست دست کمان گیر ما را...

پ ن:

انقلاب اسلامی با جمهوری اسلامی یکی نیست

باید باشد

ولی نیست...

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۶
مسیح

نظرات (۴)

سلام

شایدمطمئن نیستیم که راه مون درسته
جاذبه داشتن سخت نیست،این دافعه داشتنه که باور قوی میخواد به راهی که داری میری...
وقتی محکم باشی بی اونکه تندرو بشی یا سهل گیر،به جاش یقه میگیری و به جاش مهلت میدی...

فکر میکنم مشکل امثال خودم همینه اگه یقه نمیگیره و بی رگ و بی غیرت کوتاه میاد
هم یقه خودمون رو نگرفتیم هم دیگرانی که از حد گذشتند رو...
*
اینم پیامد اسلام رحمانی،اسلام مهربون،اسلام بی آزار
شما بخون اسلامِ ضعیفِ قابل ترحم...
*
شما راه حل این درد رخوت فراگیر رو چی میدونید؟


پاسخ:
راه حل اینکه
خط قرمز داشته باشیم
و ازش کوتاه نیایم
آدم های امروز 
آدم های بدون خط قرمزند
آدم بدون خط قرمز
مثل آدم لمس


حق فرمودید

ترسو و سازش کار شده ایم 
پاسخ:
ممنونم
عملیات آقاموسی لاتاری را می طلبد این مملکت :)
پاسخ:
: )
ما چی کار می‌تونیم بکنیم با این وضع؟ 
غصه بخوریم هی؟
پاسخ:
غصه نخورید
روحیه مبارزه رو از دست ندید
به راحتی از کنار هر چیزی عبور نکنید
خط قرمز هاتون رو گسترش بدید

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی