icon
مهمان پذیر باشیم... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

مهمان پذیر باشیم...

سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۲۳ ق.ظ



چند اربعین پیش 

مادر مهدی از جوانی که در راه نزدیکی‌های ایستگاه آتش نشانی ایستاده بود طلب کمک میکند

و آن جوان با دیدن روی خوش از طلب کننده، علاوه بر کمک کردن، آن ها را به خانه خودشان در نجف حواله می‌دهد و در آنجا مادر آن جوان از میهمانان پذیرایی می‌کند. 

از آن طلب کمک و مهمانی، حالا چند اربعین می‌گذرد و آن جوان و خانواده‌اش تبدیل شده اند به بخشی از خانواده مهدی

می‌روند و می آیند

می‌خوردند و سفره ها پهن میکنند

و گاه و بی گاه از احوال هم در فضای مجازی آگاهند.


آن جوان همین مرد نشسته در گوشه قاب عکس است که درد کمر نگذاشته لبخندی کامل به لنز دوربین من بزند

سید کرار، جوانی نجفی که در آتش نشانی کار میکند

و بعد از دوبار رفت و آمد به من می‌گفت:

شیطان ژرمنی

حالا توضیح و تفصیل و چرایی این لقب بماند اما تا همین جای داستان نصفه و نیمه ما

یک نکته مهم به چشم می‌خورد:

هر رفتی

یک آمدی دارد!

در پس ریخت و پاش ها و اقامت های چندین روزه ما در خانه میزبانان صبور عراقی گاهی میشود راه رابطه ای دو طرفه را باز کرد.

عراقی ها به دلایل متفاوت و گوناگونی از جمله زیارت و توریسم پزشکی به ایران می آیند

درست است که حالا با سبک زندگی های دور از منش مهمانپذیری، ما نمی توانیم مثل مردم عراق وسایل اقامت را برای آن ها دست و پا کنیم

اما در حد دعوت یک شام

یا یک گشت و گذار در شهر مربوطه

و یا حتی پیگیری مشکلات آن ها هم نمی‌توانیم؟


برای درست کردن آن شبکه عظیم مومنین در عصر آمدن حضرت حجت

باید دست به ابتکار هایی بزنیم

باید اول خودمان مرزها را کوتاه کنیم

زبان ها را یکی کنیم

و خانواده هایمان را جهان وطنی







پ ن:

حتی یک هدیه هم نمی‌توانیم سال بعد در سفر اربعین برای صاحب خانه ببریم؟

پ ن:

این تصور را از ذهنمان محو کنیم که اربعین

ما مهمانیم و عراقی ها خادم

هر دو کنش گر هستیم.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۸
مسیح

نظرات (۱)

سالهای قبل به خاطر بعضی از همسفرا فقط موکبای ایرانی می‌خوابیدیم
دروغ چرا...خودمم تردید داشتم که بتونم با غیرایرانی‌ها ارتباط خوبی بگیرم
ولی این اربعین آخر، به طرز عجیبی از اول ورود به عراق تا آخرش مهمون چندتا خانواده عراقی بودیم
چقدر خوب بود
چقدر استعداد عربی حرف زدن تو خودمون کشف کردیم!
چقدر نقاط مشترک پیدا کردیم
چقدر شرمنده شدیم از پذیرایی هاشون حتی
با خانم و دخترای یه خانواده که تا نیمه های شب مشغول حرف زدن و چای عراقی خوردن بودیم
حتی حرف سیاسی زدیم
حتی از دختر بزرگ خانواده پرسیدیم با پسر ایرانی ازدواج میکنه؟
خیلی استقبال کرد:)
خلاصه که خیلی بیشتر از سال های قبل به دست آوردیم...
بستگی داره نگاهت به عراق رفتن چی باشه
واقعاً زیارت رفتن بعضیا حرص منو در میاره
نگاهشون به بقیه مردم دنیا یه جوریه که آدم نمیتونه شوقشونو برا زیارت هم باور کنه...
منظورمو متوجه میشین؟

پاسخ:
بله مهمون عراقی ها بودن خیلی لذت بخش
باید یاد بگیریم این دست تعاملات رو
لقمه برداشتن ها رو 

ماشاالله شما دیگه دست و پا شکسته تا دل صحبت های زنانه هم پیش رفتید، تعاملات بین فرهنگی کردید :)

قطعا همینه
اربعین زیارت نیست 
بزرگان زیادی گفتن این رو
ولی گویا هنوز برای همه جا نیفتاده
اینکه اربعین
مانور
تمرین
دید و بازدید و ..

 در مورد بخش آخر صحبت های شما هم
بله متوجه هستم
لمس کردم این دست برخورد هارو

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی