icon
جواب مادر... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

جواب مادر...

پنجشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۲۰ ق.ظ


+مجید بازوت! بازوت چی شده؟!

_چیزی نیست چیزی نیست هول نکن

@ مجتبیی! بیار اون برانکاردُ!

+من جواب مادرتو چی بدم مجید!

_مادرم سوال کرد شما جواب نده..

@ مجتبیی برسون اون لامصبو! از دست رفتتتت

+اون کیه اون پشت افتاده؟

(مجید با وجود درد بازویش خودش را کمی به امداد گر نزدیک می‌کند تا پشتش معلوم نشود)

+بهت میگم اون کیه اون پشت افتاده، بیا کنار مجتبی..بذار ببینم

@ برو عقب برادر همینجوری جا کمه اینجا برو عقب بذار کارمو بکنم

_چیزی نیست.. هادیِ یکم فشارش افتاده..

+یا صاحب الزمان! هااادییی!

_نگران نباش، جواب مادر هادی با من...






پ ن:

#صداهاصداها

پ ن:

در صداهای ذهن من، مجید و هادی برادر بودند...

پ ن:

عکس از استاد

@bahram.mohammadifard

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۰۷
مسیح

نظرات (۲)

۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۵ خانم الفــــ
سلام علیکم :)
چقدر این نوع همراهی های برادرانه شیرینه..چه همراهی ها و بودن های خوبی پیدا میشه توی این عالم...
برادرانه، دست در دست تا بهشت...
پاسخ:
علیکم السلام
بله...
سلام مومن. جزاکم الله خیرا

اون مادر، جواب نمی خواد چون وقتی جگر گوشه ش را می فرسته، خودش، پاسخ سوالاتش را داده....

عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی