icon
شهاب حسینی :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهاب حسینی» ثبت شده است

1.

قرار بود مسایلی که دنبالش بودیم را جمع بندی کنیم و ببینیم در این مقطع دقیقا کجای کاریم

از دانشگاه که محل قرار بود با هم رفتیم تا ولیعصر و آن سمت ها، هوا خوب بود و من هم که علاقه خاصی به خیابان فلسطین و درخت های سر به فلک کشده و چتر گونش داشتم پیشنهاد دادم کمی تا میدان فلسطین را همینطور قدم بزنیم و صحبت کنیم. البته گشنگی هم تا حدود زیادی فشار آورده بود و حالا به فکر یک محل برای غذا خوری هم بودیم

رفتیم و رفتیم تا به میدان فلسطین رسیدیم و بقل دستمان سینما فلسطین را حس کردیم، شلوغ و پلوغ در حد بنز (واژه ای برای نشان دادن عمق شلوغی ها). قیافه های تند، لباس ها تند و تنگ، گیس های دم اسبی، ریش و سیبیل های روسی، عینک های گرد، بوی تند سیگار هایی که فرط و فرط دود میشد و میرفت به هوا تا اتمسفر را نوازش کند و خیلی عوامل متحرک دیگر.

ماهم از همه جا بی خبر که اصلا چه اتفاقی افتاده؟!

روبرو سینما همینطور که روی شیشه سینما فلسطین و باجه ها دقت کردم پوستر جشنواره فیلم سماء را دیدم! (جشنواره فیلم کوتاه سما، جشنواره ای با موضوع سبک زندگی ایرانی اسلامی، توسط موسسه آوینی).


2.

بالا یعنی در طبقه بالا قرار است ورکشاپ بازیگری و بازیگردانی توسط شهاب حسینی برگزار شود، ما بازهم در بی اطلاعی محض دنبال جماعت راه افتادیم تا ببینیم اساسا داستان چیست

در سالن طبقه بالا ازدحام جماعت به قدری بالاست که هر آن برای دیدن شهاب حسینی نزدیک است گیس و گیس کشی اتفاق بیفتد، ماهم نظاره گر فشار های مردم به یکدیگر برای ورودیم، مردم که میگویم نه آن چیزی که شما فکر میکنید، آقایان یک صف و خانم ها صف دیگر! خیر

همه به صورت گرتره ای در یک صف، یعنی اساسا حلال و حرام و محرم و نامحرم پرررر! (ای آقا چیزهایی میگویی برای خودت!)


3.

ایستاده ایم همینطور که مردم بهم دیگر فشار می آورند تا گل روی جمال شهاب حسینی را ببینند بایکی از دست اندرکاران جشنواره و آوینی فیلم صحبت میکنیم که کلا هدفتان چیست از این جشنوراه؟ (ماذا فاذا؟)

من:

به نظرت اگر آقا مرتضی الان بود، کار موسسه به اینجا میکشید؟؟

او:

ببین اینقدر خشک نباید به مقوله نگاه کرد! باید فضا داد! فضا رو باز کرد، با نگاه خشک نمیشه به سینما نگاه کرد! آوینی مستند ساز بود.

من:

نه نگرفتی حرفمو رفیق، آقا مرتضی متفکر سینما و هنر و علوم انسانی بود، یعنی چهارچوب فکری داشت، خروجی های عریض و طویل و چند ملییاردی اوینی فیلم چقدر با اون چهارچوب فکری و عملی آوینی میخونه؟

او:

........

من:

...........

او:

.............

من:

.................

او:

....................

من:

آقا این سانس اکران ها چطوره کلا؟


4.

رفتیم چنتا از فیلم ها را در کنار دوستمن دیدیم که ببنیم جشنواره تا حدودی چند چند است؟


5.

به خاطر ازدحام و شلوغی بیش از حد جمعیت برای دیدن شهاب حسینی مسولین دیدار را به سالن اصلی که بزرگ تر و جا دار تر است میبرند

شهاب شروع میکند به صحبت کردن روی سنی که با چندین عکس آقا مرتضی تزئین شده.

صحبت ها شهاب و تصویر خودش و حضار داخل سالن، کنتراست عجیبی با عکس ها آقا مرتضی دارد

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۷
مسیح

برداشت اول:


جدایی نادر از سیمین یک دیالوگی را با بازی جهان سومی شهاب حسینی در ذهن من به یادگار گذاشت که از بعد دیدن فیلم به شوخی و به خنده افتاد روی زبان من

توی لوکیشن بیمارستان بعد از بستری شدن زن شهاب حسینی

توی راهرو یک بحث میان او و پیمان معادی در میگیرد که در اواسط بحث شهاب در حالی که توسط یک نفر مهار شده دستش را خطاب به معادی بلند میکند و با لحنی حرص گونه میگوید:

فقط بچه های شما بچه آدمند؟؟! بچه های ما توله سگند؟؟


برداشت دوم:


عمو در رابطه با پارک کردن خودرو مقابل در پارکینگ مشغول سخنرانیست و اعضای فامیل گوش میدهند
عمو میگوید حریم هفت متر مقابل خانه حق شماست چه قانونی و چه عرفی، آدم نباید از حق خودش بگذرد
عمو از اقداماتش برای این قانون گریزی مردم هم حرف زد و گفت که :
هرکس رویروی درب پارکینگ ما پارک کند من پنچر میکنم، شوخی که نیست!قانون است!
در ادامه بحث سمت خیابان ها و شلوغی میرود و عمو در یک جمله خبری میگوید:
تا هفته بعد دوربین های زوج فرد راه میفته ها!!
اعضای فامیل که احساس خطر میکننند دنبال راه حل هستند.
عمو هم میگوید:
راه حل داره، میرید دم این صاف کاری نقاشی ها و میدید یه دقه یه قلمو کیلر بزنن رو پلاک دیگه دوربین نمیگیرتش!
شوهر عمه میگوید:
خب تافت میزنیم بهتره که!!
عمو میگوید:
نه آقا تافت بعد از شستن میره و همین کیلر عالیه!








پ ن:
بعضی از ما امیر منصور آریا های کوچکیم که فقط پشتکار کارهای بزرگ نداشتیم



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۰
مسیح