icon
سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

در موقعیتی در زندگی قرار دارم که دوست دارم

مثل جیکساو، شخصیت اصلی سری فیلم های اره، قربانی های گناه کارم رو انتخاب کنم

بیهوششون کنم و اون ها رو به محل آزمونشون منتقل کنم

بعد صدام رو ضبط کنم بزارم تو ضبط صوت 

و بعد بگم

سلام فلانی

میخوایم باهم یه بازی بکنیم...



سری فیلم های اپیزودیک اره، داستان فردی به نام جیکساو ست که در پی حادثه ای تصمیم می گیره از این به بعد خودش عدالت رو بر قرار کنه. و به آدم ها تو سیستم مخصوص خودش، شانس اصلاح بده.

فیلم مملو از صحنه های سلاخی و قطعه قطعه کردنه.

اصلا دیدنش رو پیشنهاد نمیکنم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۰۰:۵۸
مسیح

پارسال که کمی اقامتمان در کربلا طول کشیده بود، با اینکه عراقی ها مهمان نواز بودند و همه چیز در امنیت تمام بود و آب و غذا فراهم بود و احترام زائر سر جایش بود

ولی آنچنان از غربت قلبم فشرده شده بود که حاضر بودم با هر وسیله متحرکی به ایران برسم.

مادرم سر سجاده اش در تهران بود، پدرم روی مبل جلوی تلویزیون لم داده بود، برادرم پی کارش بود و خواهرم سر گرم بچه هایش ولی باز دلشوره داشتم تا به ایران برسم.


غربت خودش به تنهایی درد بزرگیست

حالا اگر با داغ هم عجین شود

با زخم

بدون سایه سر

با سر

و ..

بماند بقیه اش...



پ ن:

غربت خیلی درد بزرگیست

انگار کسی نشسته باشد روی قلبت و پا نشود...

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۹:۰۸
مسیح

هیهات از این حیث که تجربه ای ایست اپیزودیک قابل تشویق و تبلیغ است

مدل ارائه ای که با وجود جذابیت بسیاری که دارد در سینمای ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته، برای ما بچه مذهبی ها نمونه موفقش خداحافظ رفیق بوده

نکته قابل تحسین دیگرش مشارکت چهار کارگردان و خلق چهار کار متفاوت است

اما

نقطه یا نقاط ضعف فیلم دقیقا از همین جا شروع میشود

فیلم ارائه دهنده چهار فیلم کوتاه است که توقع میرود هرچهار اپیزود در راستای یک مفهوم کلی باشند نه صرفا نماد ها و اسم ها، اما همه چهار قسمت اینگونه نیستند.

از آنجایی که برخی از شما شاید بخواهید فیلم را ببینید قاعدتا نمیتوانم از داستان این چهار قسمت حرفی بزنم ولی همینطور سر بسته از من قبول کنید که میتوان فیلم را دوپاره کرد

دو قسمت اول و دو قسمت آخر

دو قسمت ابتدایی هیهات جزو ضعیف ترین قسمت ها هستند. جایی که شما اول با یک داستان پرداخت نشده روبرو میشوید و بعد با یک داستان ضد جنگ ساده و معمولی و خیلی ابتدایی، اگر مفهوم فیلم قرار بوده حول محور زیر بار ظلم نرفتن یا همان عبارت هیهات شکل بگیرد باید بگویم دو قسمت اول با این قضیه بی معنا هستند و یا اگر با ارفاق نگاه کنیم بیان هایی غیر هنرمندانه و سر دستی هستند.

اما دو قسمت آخر بار فیلم را به دوش می کشند. اولین داستان که آن هم داستانی ساده اما دل نشین است بیشتر به یک کار از یک کارگردان فیلم اولی میخورد اما خب پرداخت خوب بعلاوه تصاویر زیبا و داستان سر راست کمک کرده تا دیده بشود. ضمن اینکه مفهوم درستی را هم در بستر هدف فیلم نشانه میرود. داستان مادر و دختری تنها که با مشکلات زندگی خود دست و پنجه نرم میکنند. این قسمت شاید ده درصد کل فیلم را جلو ببرد

پس نود درصد باقی چطور؟

نود درصد باقی همان چیزی است که من حاضرم بارها و بارها پول یک بلیط تمام را بدهم و فقط همان قسمت را نگاه کنم.

قبل از اینکه وارد قسمت آخر بشوم دوست دارم چیزی را بگویم

اگر خواستید یک وقتی اشتباه کنید و وارد وادی سینما بشوید باید خوب بدانید که یک فیلم سینمایی خوب همیشه از یک ایده درخشان یا قابل قبول شروع میشود و بعد این ایده باید گسترش پیدا کند اما به دست چه کسی؟ جواب مشخص است، یک نویسنده خوب، صرف اینکه ما یک ایده درخشان پیدا کردیم دلیل این نیست که حتما نویسنده خوبی باشیم، و صرف اینکه ما کارگردان کار هستیم دلیل نمی شود نویسنده آن هم باشیم. 

نقطه ای که هیهات از آن ضربه خورده دقیقا همین است. فیلم نامه هایی که یا اندکی ایده ندارند یا ضعیفند یا خوب پرداخت نشدند و یا اصلا به درد کار کوتاه نمی خورند. یک نویسنده خوب، أین چیزها را تشخیص می دهد.

کاری که کارگردان اپیزود آخر و نجات بخش فیلم آن را انجام داده.

هادی مقدم دوست نویسنده و کارگردان کاربلد و محبوب سینما و ایضا اپیزود آخر، با کمترین زحمت ممکن نسبت سه اپیزود قبل از خود ولی با یک ایده خوب و پرداخت بهتر آن، توانسته یک اثر با شروع و پایان درخشان بسازد، اثری که به نظر من باید هیهات را با آن شناخت. همین اپیزود کوتاه اما پر مطلب زیبا به ازای کل فیلم کافی بود.

ایده درست و اغراق نشده استفاده از فضای مجازی و همینطور فیلم های ارشیوی، نوعی پرداخت مستند گونه در فیلم داستانی، و همینطور پایان بندی منحصر به فرد و فوق العاده این قسمت، این کار را تبدیل به یک اثر هنری کرده، اثری که مطمئنم یک روزی دست مقدم دوست را خواهد گرفت.

هادی مقدم دوست یک نویسنده خوش ذوق عالی است که حالا نشان میدهد کارگردان خوبی هم هست. ولی اول نویسنده ی خوبیست‌.

هیهات را برای اپیزود آخرش حتما ببینید.





پ ن:

آنهایی که اپیزود آخر فیلم را دیدند این پست را بخوانند، خودم در حین دیدن فیلم از شباهتشان خندم گرفت.

تلگرام شلوغ


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۲۱:۳۵
مسیح

عزاداری هایتان قبول باشد


این تمام بضاعت من بود

و صرفا برداشت های من از این محرم عمرم که با شما در میان گذاشتم 

بعضی قسمت هایش برداشت شخص من بود که خدا ببخشد اگر از روی نا آگاهی بوده

و بعضی قسمت ها گلچین منبر بزرگان

روضه ها هم همینطور 

خدا کند به جز خودم به درد کس دیگه ای هم خورده باشد

اگر نخورده، حلال کنید که وقت شما درگیر این نوشته ها شد

خدا کند که اگر قرار است این آخرین محرم ما باشد 

مرگ ما به شهادت رقم بخورد

حلال بفرمایید


نقد نظری درباره این ده برداشت بود

اینجا

در خدمت شماست 





پ ن:

آخرش اگر اسم ماراهم در صف روضه خوانان نوشته باشند خیلی خوب می شود. 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۱۲:۵۲
مسیح

برداشت دهم:

یک بیماریی که همه ما بچه هیاتی ها و دوست داران امام حسین داریم و بیماری خوبی هم هست، یک نوع خاصی از فراموشی است.

نوع خیلی خاصی از فراموشی.

ما پایان هر ماه محرم و اصلا بگذارید بهتر بگویم بعد تمام شدن هر شب روضه،دچار فراموشی میشویم و آن روضه ها را فراموش میکنیم!

برای خود من بارها پیش آمده، که یک روضه خاص را سه شب بشنوم و باز شب چهارم با اینکه آن را حفظ شدم با دقت گوش بدهم و باز از خواندنش غافل گیر بشوم و بی تاب.

اصلا همه ما اگر دوسال هم هیات رفته باشیم همه این چیزهارا از بریم اما باز سال بعد و محرم بعد و مجلس روضه بعد انگار نوار ذهن ما کلا فرمت میشود و باز آماده ایم تا گوش دهیم.

شاید این تنها نوع فراموشی باشد که نعمت است!

اما برای این شب پایانی یک مطلب مختصر دیگر را هم در ذهن دارم که عرض کنم

یک حساب سر انگشتی پیش خودمان داشته باشیم، پیامبر اسلام چه سالی رحلت میکند و حسین ابن علی چه سالی شهید میشود

دلیل وقوع حادثه کربلا چه بود؟

احیای دین

سوال من این است، مگر چند سال از مسلمان شدن مردم میگذشت که با این فاصله کم از رحلت پیامبرش خطر از بین رفتن آن دین حس شد؟

این ها چیزهایی است که لازم است بدانیم، از بدعتی که بعد از جریان غدیر گذاشته شد تا روزی که اباعبدلله به شهادت رسید

کار به جایی رسیده بود که ملعونی نماز جمعه را چهارشنبه میخواند و مردم به او اقتدا می‌کردند 

بی حیایی نماز صبح را چهار رکعت میخواند آن هم در حالی که مست بود! و کسی بر او خروج نمیکرد

خلیفه ای میمون باز بر مردمی حکومت میکرد که مردم او را امیرالمومنین می‌خواندند و گاهی به جای بیعت با او با بوزینه اش بیعت میکردند و نمونه های زیاد دیگر 

شما نگاه کنید، این مقدار سالی که در معادله بالا به دست آوردید برای یک دین و شکل گیری ساختار خیلی مدت زیادی نیست، پس چگونه میشود که یکدفعه این قدر منحرف میشود و خاندان پیمبر در او سرکوب میشود؟

دلایل زیاد است و بحث طولانی و خارج از سواد بنده اما

یکی از عوامل مهم نبود مردم در صحنه است

اگر مردم از غدیر در صحنه می ماندند و پشت حق را خالی نمیکردند و به جای دعا و حضور غیابی، خود را خرج میکردند و هر جا انحرافی دیدند همه یقه منحرف را می‌گرفتند و هم صدا با امامشان میشدند

کار به اینجا نمیکشید که مسلم ابن عقیل با چند هزار نامه به کوفه بیاید و هیچ احدی دور او نماند، شهید شود و بعد پاره ای از نور خدارا و از خاندان نبوت را جوری بکشند که کافر حربی را آنگونه ...

توی میدان بمانیم

ساکت نباشیم

اسیر جریان رونده و خزنده تغییر نشویم

دست و پا بسته نشویم

خدا میداند که کوفه یک شهر مخصوص در زمانی مخصوص نیست

کوفه یک صفت است

صفتی که میتواند به پیشانی هر امت خوابی بخورد

خدایا ما را از اصحاب آخر زمانی امام عصر قرار بده

خدایا به ما توفیق خدمت و جهاد در راه خودت را عطا بفرما

خدایا ما را به کربلا برسان

الهم عجل لولیک الفرج


#روضه نوشت:

شرمنده

مرد حتی نوشتن روضه گودال نیز نیستم...


#شعر نوشت:

غریب گیر آوردنت..

غریب گیر آوردنت..

غریب گیر آوردنت..

برات بمیره مادرت...

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۰۲:۲۰
مسیح

برداشت نهم:

واقعا این عرض امشب بنده از روی تعصب نیست

طول تاریخ را که بگردیم و مطالعه کنیم ، داستانی با غنای داستان کربلا نمی توانیم پیدا کنیم

اتفاقا دیشب در این فکر بودم، خدا من را ببخشد با این افاضات بدون علم و دانش

ولی کربلا داستانیست با صد و خورده ای قهرمان 

قهرمان از همه نوعش، ضد قهرمانی که قهرمان میشود، قهرمان در مسیر رشد، ابر قهرمان 

حتی داستانیست با همه ژانر های ممکن

اما نکته جالب این است که

وقتی داستان را از قول روایت حضرت زینب میبینی، انگار قهرمان اول داستان اوست، عزیز دل برادرش حسین، کسی حسین طاقت یک آهش را ندارد، غیرت تام است در برابر او و در رویارویی با قمر بنی هاشم، کسی است که عباس برای تسلی دادن دلش بعد از آوردن امان نامه برای او اشک میریزد که من حسینت را رها نمی‌کنم

زینبی که رهبر سازمان تبلیغات حسین است و یک تنه دوشادوش زین العابدین، دستگاه تبلیغات مطلق کفر را با آن امکانات و زر فلج میکند و در محلی که آن ها برای شکستن خاندان نبوت و امامت در نظر گرفته بودند اولین مجلس روضه برای سید الشهدا را برپا میکند.

وقتی داستان را از دید قمر بنی هاشم میبینی، گویی او قهرمان این داستان بزرگ است، کسی که حسین برای او جان میدهد و میگوید تو پشت سپاه منی، کسی که وقتی برایش امان می آورند زینب سراسیمه بیرون می زند و پی او می آید، کسی که امید خیمه هاست وقتی میرود، زینب به خیمه ها میگوید حال دیگر آماده اسارت باشید

و وقتی داستان از منظر وجود مبارک سیدالشهدا میبینی، قهرمان اصلی را می یابی

گرچه به قول منبر حاج آقا قربانی، قهرمان اصلی رسول الله است که به نوعی قالو بلی را گفت و این دردها را به جان خرید..

سرتان را درد نمی آورم

نمی دانم این نقل درست است یا غلط، وجود دارد یا ندارد اما رندانه است

یک جایی در روضه فردی شنیدم

وقتی سینه زنان در بین الحرمین به سمت حرم عباس میرفتند در حالی که این ذکر را داشتند ( یا عباس جیب المای لسکینه..) پیرمردی آن ها را ساکت میکرد، دستی به محاسنش میکشید و قسم میداد این نوا را پیش رو ابوالفضل نخوانند... عباس شرمنده میشود...

صلی الله علیک یا اباعبدلله...


#روضه نوشت:

شاید بالاترین روضه برای عباس این باشد که رفتن همه را دید، سوت و کف ها و هو کشیدن های لشکر شبه آدمها برای ولی زمانش را شنید ولی اذن میدان نداشت!

باقی فراز های روضه او بر زبان من گنه کار سنگین است

فقط یک سوال همیشه در ذهنم می ماند 

کسی که دست ندارد، چگونه از اسب واژگون می شود....


شعر نوشت:

آب به خیمه نرسید

فدای سرت

حسین قامتش خمید

فدای سرت...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۰۲:۱۷
مسیح

برداشت هشتم:

دوره ای از زندگیم را به سبب اتفاقی تخت نشین بیمارستان بودم. دوره ی طولانی هم نبود. ولی فشار زیادی به خانواده منتقل کردم.

تا قبل از آن اتفاق بیمارستان فکر میکردم اگر روزی اتفاقی برای من بیفتد، مادرم بی تاب خواهد بود و پدرم آرام تر، تسلی میدهد.

اما روز اول تخت نشینی همه چیز برگشت. مادرم با وجود بی تابیش آرام بود و پدرم بی تاب، خیلی بی تاب.

در عین چند لایه بودن و مخفی کردن احساسات، پدرها به شدت احساساتیند، مخصوصا برای داغ فرزند و مخصوصا پسر و مخصوصا پسر جوان.

هنوز هم که هنوزه گاهی پدر نگاه که میکند یک دفعه بغض میکند.

به خودم قول داده ام این قسم از احساسات پدرانه را وقتی پدر شدم سعی در کشفش بکنم.

پیش روضه امشب چند کلام است کمی منحصرا با پسر ها

که بدانیم پدرها ما را پشت خود حساب میکنند، حالا چه خوب باشیم و چه بد. وقتی این پشت را خالی میکنیم پدر می شکند. پدر همیشه باید در خانه حکم فرما و مقتدر باشد. این را از آن سو که خودم شاید روزی مرد شوم نمیگویم، اقتدار پدر ستون خیمه خانه است. دقت کنید، گاهی مادرها هم حتی از خودشان میشکنند تا پدر مقتدر بماند، باور کنید این ضعف نیست، اوج یک هنر و عشق است.


#روضه نوشت:

در مقاتل نوشته اند

وقتی حسین با شنیدن صدای علی اکبر خودش را به بالین پسر رساند، صورت به صورت علی گذاشت، و صدای ناله اش بلند شد، لشکر شبه آدمها به خط ایستاده و شاهد این ماجرا هلهله کردند و کف زدند.

پدر به علی گفت بلند شو علی جان ببین چگونه پدرت را میشکنند...

درد علی اکبر به جان حسین و نمک شبه آدمها به زخم او بود

که ناگهان دردی بیشتر وارد شد تا درد علی اکبر فراموش شد

زینب سراسیمه خود را به حسین رسانده بود

غیرت الله با دیدن این صحنه درد علی را فراموش کرد.

زینبی که تا آن روز کسی زنگ رخساره اش را ندیده بود.

یک وقتی هم حسین ندا سر داد : جوانان بنی هاشم بیایید، علی را بر در خیمه رسانید..

اما چه پیکری که

برای بردنش عبا لازم بود...

صلی الله علیک یا ابا عبدلله 


#شعر نوشت:

درعبا ریختم آنچه زتنت مانده ولی

کار تشییع تو محتاج ِ نفر داشتن است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۰:۲۲
مسیح

برداشت هفتم:

ما یک منکری را از شخصی میبینیم. اگر جزو عده ی بیخیالان باشیم که میگوییم ولش کن آقا، خدای خودشو و حساب خودش.

ولی اگر جزو آن دسته نباشیم هم به گمان من باز چند دسته ایم

دسته ای که می رود یک بار نهی میکند، حالا یا جواب نمیگیرد و یا جواب بد میگیرد، میگوید ولش کن آقا، من تا همین جا مسئول بودم.

دسته ی دیگر میرود دوبار میگوید، جواب نمیدهد ول میکند

دسته ی سوم سه بار میگوید 

دسته چهارم یک چک هم میخورد 

و ...

و دسته ی کار درست آخر هم که بلاخره طرف را نهی میکند و جواب میدهد، آخرش یک ژستی میگیرد و میگوید خدایا خودت شاهد باش چه کردم.

انصافا همینطور است

ما برای نهی یک منکر و هدایت فردی، یک خط کش و چهارچوبی داریم، از چوب خط که بیرون بزند ول میکنیم طرف را به امان خدا.

اما امام چه؟

یارانش شهید، پسرانش شهید، پسر برادرش شهید، برادرش شهید، می آید توی خیمه نگاهی می اندازد به آخرین سلاح هدایت 

از رباب علی اصغر را میگیرد، این آخرین سرباز را

البته گمان من این است که خود علی هم به پدر گفت: پس من چه پدر؟

علی را بر سر دست میگیرد تا شاید باز دلی لرزید و دست کشید

دقت کنیم! امام حتی نمی خواست کسی به لشکر او بیاید، همین که دست میکشید و می رفت هم هدف امام محقق میشد.

اما نانجیبی صدای خطبه های علی اصغر را با تیری خاموش میکند.

حالا آیا شما فکر میکنید جریان و عملیات هدایت و دست گیری ثارالله اینجا تمام می شود؟ خیر

وجود مبارکش، (پناه بر خدا) وقتی به صورت بر خاک گودال افتاده، به کسی آمده تا کار را تمام کند میگوید ، برگرد! این کار از تو نیست!

حالا شما فکر میکنید عملیات هدایت اینجا متوقف میشود؟ خیر!

سر مبارکش بر نیزه قرآن می خواند و نطق میکند

آیا فکر میکنید اینجا تمام میشود جریان هدایت؟ ولله که خیر

تا بزم یزید ....

الله اکبر!


#روضه نوشت:

سخت ترین فراز روضه علی اصغر، از منظر حقیر آنجاست 

که پدر پیکر علی را گرفته 

زیر عبا پیچیده

هی زیر عبا را نگاه میکند، علی را صدا میزند

دو قدم به سمت خیمه میرود

می ایستد

دوباره زیر عبا را نگاه میکند

زیر لب میگوید: بابا جان تو را چطور به خیمه ببرم؟

باز چند قدم میرود

باز می ایستد....

و‌ لشکر شبه آدمها نظاره گر این حال، هلهله میکنند

ای غریب حسین...


#شعر نوشت:

چه زخمی خورده آیا بر کجای طفل شش ماهه!؟

که با خون دارد از این زخم بوی شیر می آید!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۰۰:۲۶
مسیح

برداشت ششم:

اهل بیت به زبان الکن من یک جورهایی اثبات کردند که می شود غربت را امری ارثی تلقی کرد.

مثلا شما به همین نازدانه امام حسن مجتبی نگاه کنید. گویی نماینده غربت پدر در صحرای کربلاست.

و کوفیان هم بعضا ثابت کردند کینه و نفرت هم میتواند ارثی باشد. در مقاتل داریم که وقتی رجز خوان از سپاه امام یادآور میشد که از تبار علی است، لشکر از شدت تنفر به هم می ریخت و حمله هایشان رنگ بوی دیگری میگرفت.

آن غربت و این نفرت هر دو زاده ی یک نقشه اند که از انتهای عصر رسالت و شروع صبح امامت اجرا شد، یعنی نفی ولایت.

جایی که حکومت کفر آن روزها سعی کرد میان امام و امت فاصله ای به زور تهمت و افترا و سیاه نمایی درست کند.

والا حجت خدا بروی زمین و مظهر ولایت معنوی مگر میشود روی زمین غریب شود و یا با چه فرمولی میتوان از او متنفر شد!

من به دوستان و خودم توصیه میکنم تا به جای برخی لعن و نفرین ها که البته تا محدوده ای خوب است و به جای تمسخر و دادن القاب به آن ملاعین غصب کننده

یک بار وقت بگذارند و شخصیت آن ها را خوب مطالعه کنند، سیاست مدارانی که بسیار ماهرانه کار می کردند. کسانی که‌ یک کوفه را از بیعت برمیگرداند و همان مردم را هلهله کننده به کاروان اهل بیت میکنند، میطلبند که خوب مطالعه شوند. این مطالعه در راستای دشمن شناسی، خیلی خوب به امروزشان کمک میکند.


#روضه و #شعر نوشت:

علی اکبر که جوشن داشت آن شد..

تو که جوشن نداری واای بر من...

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۵ ، ۰۱:۳۴
مسیح


فکر میکنم عبارت سینمای متعهد، برازنده ی هالیوود برای ملت آمریکا باشد.

رابطه تنگاتنگ هالیوود با سیستم یا به قول ما نظام آمریکا به قدری نزدیک است که خیلی جاها پیاده نظام این حکومت، هالیوود بوده.

بمب گذاری های سال ۲۰۱۳ در بوستون، بین دوندگان ماراتن را یادتان هست؟

حالا در ۲۰۱۶ فیلم شده با درجه کیفی الف با بهترین بازیگران

از واقعه ای مثل تسخیر لانه جاسوسی چند سال میگذرد؟

اصلا از اون بگذریم، به اتفاقات نزدیک تر بپردازیم، اثری از آن ها در سینمای ما می بینید؟


اولین تریلر از فیلم Patriots Day با بازی "مارک والبرگ" منتشر شد. این فیلم در تاریخ 21 دسامبر 2016 اکران می شود.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۹:۵۰
مسیح